loading...
دفتر خاطرات منو پری(عشق بچگی)
behrouz بازدید : 17 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (2)
آنقدر باورت دارم که وقتی میگویی باران خیس میشوم...!


سلام!
من بهروز 17 سال و تقریبا 5 ماه سن دارم- عشقم پری اسمشه و 16 سالشه، یه دختره مهربون ، دلسوز، خوش اخلاق، پاک، با درک و فهم و... خیلی ویژگی های مثبت داره که اونو از بقیه دخترا متفاوت کرده...

بهتره از خودم نگم که هیچ نکته ی مثبتی ندارم!
امروز امتحان ریاضی داشتم افتضاح دادم دیشب رو تا صبح تو فکر پری بودم و نه تونستم بخوابم و نه تونستم درس بخونم راستی یادم رفت بگم پری دختر دایی من میشه! در حال حاضر مشکل من با پری اینه که اون نه میگه منو میخاد نه میگه که نمیخاد! سکوت اختیار کرده! و این داره منو عذاب میده، چند باری خواستم دیگه بهش زنگ نزنم و ازش خبری نگیرم ولی دیدم نمیتونم، یه جورایی بهش وابسته شدم، الآن که فکرشو میکنم، پری شده همه چیزو همه کس من، واسم هم عشقه هم خواهر هم مادر هم دوست ... من و پری از قبل با هم رابطمون خوب بود یعنی پری منو به عنوان پسر عمش دوس داشت و بهم میگفت همیشه که منو به عنوان یه پسر عمه دوس داره، ولی از وقتی که بهش گفتم من دوسش دارم و عاشقشم رفتارش یه خورده تغییر کرده، البته روزای اول بد بود خیلی رفتارش، الآن بهتر شده! خلاصه... پری خانم منو معلق گذاشته ، نه میگه منو دوس داره نه میگه نداره! فقط میگه فعلا نمیتونم جواب بدم! البته خودم که حس میکنم منو دوس داره حالا خدا میدونه تو دلش چی میگذره...!
فکر کنم واسه اولین صفحه  از خاطرات زیاد وراجی کرده باشم! 
به قول پری : ما بریم عزت زیاد!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 158